روز عشق(15/4/92)
خاطرات عاشقانه من ونفسیم
بهترین لحظه های من زیر سایه عشق تو
درباره وبلاگ


♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمْ♥ وَإِن یَكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْر وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِین ♥♥♥♥♥♥ به صندوقچه خاطرات من ونفسیم خوش اومدین همنفسم:مهندس عمران من:دانشجوی پیراپزشکی عمر عشقمون:از زمانی که من 14 ساله و نفسیم 16 ساله بود الانم بعد از گذشت 7سال هر روز عاشقانه تر بهم نگاه میکنیم خاطرات اینجا رو تقدیم میکنم به تنها عشق زندگیم اینستامون:_manonafasiim_



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 71
بازدید کل : 287477
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 1370
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
فافا

آخرین مطالب


 
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : فافا

سلام میکنم به همسری خودم و تمام حاضران در وبلاگم

خوب جونم براتون بگه پریشب ۴ صبح لالا کردم حالا قرص خوابم خورده بودم اما روشو کم کردم نخوابیدم ۷ به زور از خواب بیدار شدمدیدم مامان پیاز ریخته داره میسرخه گوشتم ریخت داخل مایتابه رفت برای سانس دوم خواب و فافا موند این همه کار اهان یادم رفت بگم که میخواستم برای نفس خان لازانیا بدرستم زودی بقیه مواد خرد کردم کم کم اضافه کردم یه نگاه سراشپزی انداختم دیدم  انگار روغن کمه روغن ریختم یدفعه صدای جیلیز ویلیز بلند شد محل ندادم و با خیال راحت بقیه کارامو انجام دادم یک ربع بد رفتم مواد بچینم یادم افتاد تست نکردم ببینم شوره یا کم نمکه تا خوردم چشمام گرد  شدچرا این انقد شیرینه مواد لازانیاس یا شربت سینههی فکر کردم چی شیرین بودهشکم رفت به رب تست کردم اما نبود چشمم افتاد به روغن بوش کردم ریختم کف دستم دیدم چسبونکی شد سریع رفتم پیش مامان گفتم این روغن نیست گفت نه اب قند زعفرونه درست کردم برای شربت گفتم بابا خوب چرا ریختیش تو این ظرف من جای روغن استفادش کردم

خلاصه با تکنیک های فافایی مزه مواد به حالت قبل برگشت دادم اما بخدا رنگ شربت با رنگ روغن مایه مو نمیزدا(مدیونید اگه فکر کنید من اشپز ماهری نیستم یا یه فکرای دیگه)بعد از اینکه خیالم از غذا راحت شد رفتم دوش گرفتم جینگولاسیون انجام دادم زنگیدم شووری جونم اومد دنبالم منم تاخیر داشتم اونم ۴۰ دقیقه اما نفسیم مثل همیشه با مهربونی بهم سلام کرد در ماشین برام باز کرد بخدا من سعی میکنم زود حاضر بشم اما نمیدونم چرا همیشه دیر میرسم حتی شده یک ساعتم نفسی منتظرم بوده بعضی وقتا فکر میکنم غیر از نفسیم هیچ مرد دیگه هست که انقد تحملش زیاد باشه تو گرما منتظر خانومش بمونه بعد از اینکه اومد به روش بخنده با ذوق نگاش کنه اصلا به روش نیاره که خانومش یک ساعت دیر کرده اونم نه یک بار بلکه همیشه شاید تو این چند سال من دوبار بدون تاخیر رفته باشم نمیدونم چرا هرچقدر عجله میکنم اما اخر حداقل ۲۰ دقیقه تاخیرو دارم

به پاتوق همیشگی رسیدیم همسری لازانیا از دست ما قاپید شروع کرد به میل کردن گفتم خوب شده گلم گفت اره مرسی خانمم هر لقمه ای که میخورد می پرسیدم چطوره گلم همسریم هی تعریف می کرد اخر گفتم دقیق مزش کن گفت گلم بخدا خوبه مثل همیشس منم گفتم حالا بخور اخر میگم چیکار کردماز اونجایی که نفس خان دستپخت فافا خانم میدوستن موقع سرو غذا اصلا حواسشون به من نبود منم که بد عادت گفتم لازانیا بیشتر دوست داری یا منوکه این حرف موجب قربون صدقه رفتن همسری شدتقصیر خودشه دیگه لوسم کردهمنم ظرف گرفتم خودم بهش غذا دادم بعد از نوش جان کردن غذا و برنامه ریختن نفسیم به لب تاپ بنده رفتیم یخ در بهشت زدیم به بدن داماد خانواده برای مادر خانومشون فالوده خریدن دادن به من که بدم به مامان چون فالوده خیلی میدوسته بعد از رسوندن من همسری رفت دنبال کارای ماشین برگشتنی زنگ زد بیام دم پنجره اتاقم منم بسیار ذوقیدم در حین حرف زدن یادم افتاد ای دل غافل انگورایی که نفسی برام از حیاطشون چیده بود یادم رفت بیارم به نفسی گفتم حاضر شدم رفتم جلوی در اونم با یه شلوار صورتی تیپم شنبه یکشنبه بود نفسیم که تا حالا مارو اینجوری ندیده بود هی نگاه می کردبا اینکه دلمون نمی اومد از هم خداحافظی کردیم مثل همیشه من رفتن نفسمو نگاه کردم تا سر خیابون رسید وایساد دستشو از پنجره اورد بیرون بای بای کردیم رفت

عشقنامه:عزیزم اون لحظه ای که داشتی کارای لب تاپ انجام میدادی منم دستم دور بازوت حلقه کرده بودمو سرمو رو شونه های پهن قوی مردونت گذاشته بودم یک لحظه چشمامو بستم یاد چند سال دوری سختی زجری که جفتمون کشیدیم افتادم ناراحت شدم اما یادم افتاد که دیگه الان مال همیم هیچ کسی نمیتونه از هم جدامون کنه عشق من بی نهایت دوست دارم



نظرات شما عزیزان:

یک حسنا بانو هستم
ساعت1:57---19 تير 1392
فافا جون من موندم تو با چه تکنیکی اون مواد رو به حالت غیر شیرین برگردوندی همیشه در کنار هم شاد باشید و خوشبخت و عاقبت به خیر
با نمک پودر سیر فلفل به مقدار لازم:-) خیلی ممنون حسنا بانو


همسری
ساعت15:49---16 تير 1392


مثله همیشه عالی نوشتی خانومم عالی

اول بگم که همه بدونن درسته خانومم موقع درست کردن لازانیا اشتباه کرده بود ولی به خدا مزش مثه همیشه عالی بود

بعدم خانومم اون عشقنامه آخرو خیلی قشنگ گفتی و نوشتی منم بیشتر از جونم دوست دارم زندگیم
پاسخ:مرسی عزیزم نوش جان گلم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: